پسری با پدرش سوار بر ماشینی مدل بالا ب نماز جمعه میرفت

در یک چراغ قرمز پسری همسن خودش را دید که لُنگ میفروخت

پسر میلیاردر ب پسر لُنگ فروش گفت:

الان وقته نمازه چرا نمیری نماز جمعه ؟

پسر لُنگ فروش گفت:

تو یک هفته جای من زندگی کن

من یک سال سال به جای تو عبادت میکنم..

شکمه گرسنه نمیتواند صراط مستقیم را خوب ادا کند

سلام من را به خدا برسان و بگو لُنگ نمیخری؟!...

مے دانم

آخر یکـــ روز ...

خسته مے شود از نیامدنش (!)

شوخے که نیست

مگر آدم ...

چقدر مے تواند نیاید /.(!)

لیاقت می خواهد "شریک " شدن....!!

تو خوش باش به همین "با هم " بودن های امروز

من خوشم به خلوت تنهایی ام ... !!

تو بخند به امروز . . . من میخندم به فرداهایت . . . . !!

آشیانه ای برایت ساخته ام

امن امن است

هیچ طوفانی آن را ویران نمیکند

خیال نکنی از سنگ است

نه !!!

تپش هایش

لطیف ترین قطعه این آهنگ است

دیوار هایش از عشق

و نه از تکه های سنگ است

نور امید در آن

روشن تر از شباهنگ است

فاصله تو با آن

نه به اندازه فرسنگ است

آری قلبم را میگویم

همان که این روزها

برایت سخت تنگ است

یکــــــــــــــ، نـــــــفر آمـــــــدصـــــــدایم  کرد و رفتـــــــــــــ،

 با صـــــــدایش آشنایم  کرد و رفتــــــــــــــ،

نوبتــــــــــ، تلـــــــخ

♥رفــــــــــــــــاقتــــــــــــــــــ،♥

 کہ رسید

 ناگــــــــــــــــــــــہان

жتـــــــــــــــــنہاж

رهایم کرد و رفتــــــــــــــــــ،

دوتارفیق بودن همیشه باهم می رفتن شراب می خوردن

یکیشون میمیره چندوقط بعداون یکی میره میخونه به ساقی می گه

دوپیک بریزساقی میگه چرادوتا؟میگه یکی واسه خودم یکی برای رفیقم

یک سال بعددوباره میره میخونه میگه ی پیک بریزساقی میگه

رفیقتوفراموش کردی؟

میگه نه خودم توبه کردم اینومیخورم به یادرفیقم

سلامتی تمام روفقا